نم نم شبهای بی پایان او | ضیاء الرحمن فاروقی

124 views

Article sections

    نم نم شبهای بی پایان او
    گریه ها از دیدگان جان او
    📿📿📿📿
    تا غم و اندوه امت کم شود
    کم نمیشد اشک سر گردان او
    📿📿📿📿
    هر نفس از حق عفافم خواسته
    صبح ها با فکر من برخواسته
    📿📿📿📿
    درد من اندوه دیرینش بود
    شافع عقبی است و از غم کاسته
    📿📿📿📿
    حق نظیرش را نفرموده عیان
    از زمین خسته تا هفت آسمان
    📿📿📿📿
    زیسته در گوشه ی شهری زخاک
    سمت معراجش به فوق کهکشان
    📿📿📿📿
    شیوه انسان مداری را نگین
    او مربی او معلم او امین
    📿📿📿📿
    حق نوشته در کنار نام او
    خیر خلقی رحمت للعالمین
    📿📿📿📿
    قاصدک ها میفرستم سوی او
    تا نسیم صبح آرد بوی او
    📿📿📿📿
    قرن ها دورم من از عصر نبی
    می تپم در اشتیاق روی او
    📿📿📿📿
    لا بلای خلقت ارض و سما
    حق ستاید فر شأن مصطفی
    📿📿📿📿
    می رسد روزی که با هم می شویم
    بار دنیا نیست کل ماجرا
    📿📿📿📿
    او نمیخندد پرستو میدمد
    زندگی را زلف و ابرو می دمد
    📿📿📿📿
    در کویر سینه با یاد رخش
    زمزم و گلهای شب بو میدمد
    📿📿📿📿
    واژه های عشق را معناست او
    زندگی را جلوه ی زیباست او
    📿📿📿📿
    او سپه سالار قوم انبیاء
    امتان را شافع عقباست او
    📿📿📿📿
    📝 شاعر : ضیاء الرحمن فاروقی

    دانلود سرود جدید
    کانال تلگرام صفحه اینستاگرام